14 آبان 1392
سه شنبه چهاردهم آبان نود دو ساعت چهار و نیم بعد از ظهر کلاس الکترونیکم که ساختمون بی تربیتی بود تموم...
بند و بساط رو جم کردیم و سوار موتور شدم و از هانگارد به سمت دانشکده اصلی حرکت کردم...
دیشبش بهم گفته بود که بلیط ها رو برا فردا گرفتم...
میدونستم که دیگه نزدیکای حرکتشونه و دوس داشتم یه بار دیگه برا آخرین بار ببینمش...
تماس گرفتم باهاش :
فایل رو از اینجا دانلود کنید
روزگار مج مج...برچسب : روزگار مج مج, نویسنده : مج مج atyorkide بازدید : 178